کودکان و نوزادان

اطلاعات ضروری راجع به تغذیه، رشد و نمو، بیماری های کودکان و نوزادان، پیشگیری، غربالگری، بهداشت روانی و بی اشتهایی در این وبلاگ ارائه می شوند که توسط دانشیاران،اعضای هیات علمی و متخصصین کودکان و نوزادان و براساس جدیدترین تحقیقات پزشکی گردآوری شده اند.

کودکان و نوزادان

اطلاعات ضروری راجع به تغذیه، رشد و نمو، بیماری های کودکان و نوزادان، پیشگیری، غربالگری، بهداشت روانی و بی اشتهایی در این وبلاگ ارائه می شوند که توسط دانشیاران،اعضای هیات علمی و متخصصین کودکان و نوزادان و براساس جدیدترین تحقیقات پزشکی گردآوری شده اند.

رفتار با فرزند

متنی زیبا ازمحمد محمودی دکترا روانشناسی از کالیفورنیا :
اگر بچه‌ای تکلیف نمی‌نویسد، گیر ندهید، خودش می‌داند و معلمش. اگر بچه‌ای از خوابِ نازِ صبح بیدار نمی‌شود، خودش می‌داند و ناظمش. اگر درس نخواند، خودش می‌داند و کارنامه‌اش. به پدر و مادرش مربوط نیست.
به پدر و مادرش این مربوط است که با هم در خانه دعوا نکنند، تفریحات خارج از سن و سال بچه ایجاد نکنند، وسط هفته تا دیروقت مهمانی نباشند، بچه‌شان را کتابفروشی و موزه و پارک ببرند، در خانه میوه داشته باشند، با بچه‌شان بازی کنند، شب‌ها موقع شام همه دور سفره‌ی غذا گفتگو کنند، با پوست میوه شکل‌های عجیب و غریب درست کنند، هر از گاهی با معلم‌ِ بچه دیدار کنند، به بچه یاد دهند توی اتاقش گلدان داشته باشد و هر روز از آن مراقبت کند، برایش اسباب‌بازی‌هایی بخرند که دستِ بچه ورزیده شود، خودشان هم – بلا نسبت! – یک وقت‌هایی کتاب بخوانند. با بچه شوخی کنند. هی نگویند: «پول نداریم.»، سر بچه منت نگذارند که برایت فلان و بهمان کرده‌ایم، حواسشان باشد دوست‌های خوب دور و بر بچه باشد... همین!

تب و پاشویه

اصطلاح پاشویه، اصطلاحی غلط است و متاسفانه اکثر والدین هنگامی که کودک تب دارد، اقدام به شستن پاها و سایر نقاط بدن کودک می نمایند. در صورتی که این کار باعث عروق محیطی دچار انقباض شده و کودک دچار لرز شود. لذا هنگام تب باید با آبی که حرارت آن دو درجه کمتر از دمای بدن بچه است، قسمت زیر بغل و کشاله های ران که وریدهای سطحی ضخیم دارند، به وسیله دستمال مرطوب خیس کنیم.

رفتار با فرزند

کتاب فرزندم رو بستم. جامدادی رو که چند دقیقه پیش از شدتِ عصبانیت پرت کرده بودم برداشتم. مداد هاش رو یکی‌ یکی‌ گذاشتم سر جاش.

کنارش نشستم، بغلش کردم. بوسیدمش. سرش رو بوسیدم، موهای عرق کرده‌اش رو، پیشونیش رو، گونه ی بر افروخته‌اش رو.
گفتم نمیخوام هیچی‌ بشی‌. نمی‌خوام دکتر و مهندس بشی
‌. می‌خوام یاد بگیری مهربون باشی‌ .نمی‌خوام خوشنویسی یا چند تا زبون یاد بگیری. می‌خوام تا وقت داری کودکی کنی‌.
شاد باش و سر زنده . قوی باش حتی اگر ضعیف‌ترین شاگردِ کلاس باشی‌. پشتِ همون میز آخر هم می‌شه از زندگی‌ لذت برد.
بهش گفتم تو بده بستون درس و امتحان و نمره هر چی‌
تونستی یاد بگیر ولی‌ حواست باشه از دنیای قشنگِ خودت چیزی مایه نگذاری.
کنارِ هم نشستیم
پاپکورن خوردیم
و فیلم دیدیم
و من تمام مدتِ به خودم
و به یک زندگی‌ فکر می‌‌کردم که آنقدر جدی گرفته بودم.
زندگی‌ که برای من مثل یک مسابقه بود و من در رویای مدال‌هایش تمام روز هاش رو دویده بودم.
هیچکس حتی برای لحظه‌ای مرا متوقف نکرده بود.
هیچکس نگفته بود لحظه‌ای بایستم و کودکی کنم.
هیچکس نگفته بود زرنگ‌ترین شاگردان، خوشبخت‌ترین‌ها نیستند.